فصل پنجم

ساخت وبلاگ
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد  به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصل های خشک گذر میکردند به دسته های کلاغان که عطر مزرعه شانه را برای من به هدیه می اورند به مادرم که دراینه زندگی میکرد  وشکل پیری من بود  وبه زمین که شهوت تکرارمن درون فصل پنجم...ادامه مطلب
ما را در سایت فصل پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aparadise64c بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 7:02

ایا کسی که مهربانی یک جسم زنده رابتو میبخشد

جز  درک حس  زنده بودن 

ازتو چه میخواهد   

حرفی به من بزن 

درپناه پنجره ام

با

افتاب رابطه دارم...


برچسب‌ها: مهربانی فصل پنجم...
ما را در سایت فصل پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aparadise64c بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 7:02

سرد است

وباد  در  خطوط مرا قطع میکنند

ایا دراین دیار هنوز کسی هست

که

از اشنا شدن با چهره ای خویش وحشت نداشته باشد 

ایا زمان ان نرسیده است این دریچه   باز شود

باز باز باز 

که

اسمان ببارد  ومرد برجنازه ی خویش زاری کنان نماز گذارد


برچسب‌ها: خطوط فصل پنجم...
ما را در سایت فصل پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aparadise64c بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 7:02

مام روز را در آیینه گریه می کردم بهار پنجره ام را به  وهم سبز درختان سپرده بودتنم به پیلهء تنهاییم نمی گنجید و بوی تاج کاغذیم فضای آن قلمرو بی آفتاب را آلوده کرده بود نمی توانستم ، دیگر نمی توانستم صدای کوچه ، صدای پرنده ها صدای گمشدن توپ های ماهوتی و های هوی گریزان کودکان و رقص بادکنک ها که چون حبا فصل پنجم...ادامه مطلب
ما را در سایت فصل پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aparadise64c بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 7:02

دلم براي باغچه ميسوزدکسي به فکر گلها نيستکسي به فکرماهيها نيستکسي نميخواهدباور کند که باغچه دارد ميميردکه قلب باغچه در زير آفتاب ورم کرده استکه ذهن باغچه دارد آرام آراماز خاطرات سبز تهي مي شودو حس باغچه انگارچيزي مجردست که در انزواي باغچه پوسيده ست.حياط خانه ي ما تنهاستحياط خانه ي مادر انتظار بارش ي فصل پنجم...ادامه مطلب
ما را در سایت فصل پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aparadise64c بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 7:02

هزارویک شب هزارویک شب همه شب با دلم کسی می گفتسخت آشفته ای ز دیدارشصبحدم با ستارگان سپیدمی رود می رود نگهدارشمن به بوی تو رفته از دنیابی خبر از فریب فردا هاروی مژگان نازکم می ریختچشمهای تو چون غبار طلاتنم از ح فصل پنجم...ادامه مطلب
ما را در سایت فصل پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aparadise64c بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 7:02

در زمستان گرمم از گرمای تو

در بهاران شادم از آوای تو

 

فصل گرما، گرمیش از قلب من

در زمستان برگم و میمیرم به پیش پای تو

 

کاش فصل پنجمی در راه بود

کاش نامش فصل وصل ماه بود

 

کاش برگ برگ درختان خزان

برگریزان زرد و سرخ و نغمه خوان

 

میسرودند این نوا با بخت تو


برچسب‌ها: فصل پنجم فصل پنجم...
ما را در سایت فصل پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aparadise64c بازدید : 9 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 7:02